دلم بارون احساس خدایا ...

تو می دانی چه می خواهم خدایا ...

به نام آنکه رحمان ورحیم است

همه صفات او عین الیقین است

بگسترد نور عشق را در هر دو گیتی

بمیراند در دلم زشتی پلیدی

به شب آرامشی  بر دل عطا کرد

هزاران معجزه در شب به پا کرد

شبش تاریک و روزش روشن از نور

به هر موضع یک حکمت اقتضا شد

خنک می شد جانم با نام الله

نظیر سایه ایی در وقت گرما

پی معرفتش حیران ماندم

بسان بیچاره ایی در گل ماندم

دلم تنگ خدای کبریایی است

که هر جا میی رود نامش گرامیست

چو موسی آتشی از دور خواهم

خدایا همت ایوب خواهم.

تسنیم

ذکر خدا را بگو

دست به سویش ببر

مشرق ومغرب کجاست؟

یار همیشه خداست

پاره ایی از شب شده

وقت مناجات شده

راه به سوی خدا

باز شده ای فلک !

وقت قرائت شده

آیه ائی از عشق بخوان

نام خدا را ببر

باز خدا را ببین

عاشق بیداری است

گریه به درگاه او

 پاکی از آلودگی است

تکیه ی من نام تو

طرح دلم رام تو

هستی همه یاد تو

آئینه ی انتظارپرده ی شام می درد

رها شویم از قفس

 راه شما می رویم.

تسنیم

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

مرتضی عبداللهی

تمام

پنجره های دنیا

رابه خوبی می شناسم

این همان پنجره ایی بود

که دلم را پشت آن

پیداکردم...

سلام به آقای خوبیها

اغثنی بک یا حضرت عباس.

تسنیم.

تسنیم

راهوائی.

چشم واکنم.