پرستوی مهاجر
باران رحمت خداهمیشه می بارد مائیم که کاسه هامون را بر عکس گرفتیم.
 
 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:27 :: توسط : تسنیم

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

 
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

 
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

 
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

 
شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام

 
و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند

 
برای آمدنت چند سال بایستی

 
در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟

 
نیامدی که ببینی نگاه منتظرم

 
چه روزها به امید تو زیر باران ماند

 
سکوت آخر حرف من است چون بی تو

 
دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند
نام شاعررانمیدانم

ارسال شده در تاریخ : جمعه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:35 :: توسط : تسنیم

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،

لبخندی به ازای هر اشک ،

دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،

نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،

و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

جمله نهایی : عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم . /

زنده یاد احمد شاملو


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 23:37 :: توسط : تسنیم

 

 
جای ماندن
 نیست
زمین را می گویم
وقتی
همه ی آرام و قرارت
آن بالاست...
تسنیم

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 13:34 :: توسط : تسنیم

مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته

و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود…..

 

هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.

تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.

اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد…

تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ،

رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟

درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم…

مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود…!

علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل  و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.

از آنجایی که بوته ی یک گل نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.

مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.

علت شادابی اش را جویا شد. گل سرخ چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل  نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم…

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد

پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم

‏(چارلی چاپلین) ‏

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 23:39 :: توسط : تسنیم

 

جای بازی اینجاست
پای این آدمها
که همه مست وخراب
توی دنیایی که پراز حادثه هاست
پی علافی خود می گردند
تا که روز دگری
چه کسی...
دست خوش بازی آنها باشد
پای این آدمها
بایدآرام
کمر همت بست
مثل بوته نشکست
چه سری دارند
و
چه غمی در دلها
که خدا را امروز
 برده اند از خاطر
همه غفلت زده اند
ازپاکی
چه صدایی آمد؟
ساز نی ها برپاست
چه خروشی دارد
لب دریا امروز
وخدا را
در افق خواهم دید
که چگونه
آرام
دست خود را پرنور
به من ارزانی داد
من دلم خالی نیست
من خدا را دارم
من دلم می خواهد
بدوم تا به افق
وهمه فرعونها
در پی ام
غرق در آب
چه خدایی دارم
سایه اش آفتابیست
که مرا می خواند
وچقدر آرامم که خدا را دارم.
تسنیم.

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 18:45 :: توسط : تسنیم

 

باران
طراوتت ستودنی است
تو مانند
قطرات شبنم
زلال و آرامی
تو از اهالی نوری...
که
من برای چیدن تمام
قطراتت آمده ام...
توئی که فقط
فقط وفقط
لحن مبهم پاکی را میفهمی
وقتی که با مهربانیت
خاک دلم را
برگ می زنی
اوج تمنایم میان
آئینه ی نگاهت
تفسیر می شود
که تو امده ائی
از دیاری آشنا
چراکه چک چک صدایت برایم آشناست
وقتی کودکیم را صدا می زدی
تا برای کبوتران نم کشیده
آشیانی بسازم
با ترنم صدائی
دلم هوائی می شد
و
دلم خدا را می خواهد
خدای باران وپاکی وصداقت را...
تسنیم.

ارسال شده در تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 17:18 :: توسط : تسنیم

 

یکبار...
دلم پیدایت کرد...
 گوشه ائی نشسته بودی...
خواستم داد بزنم
 ساک ساک...
اما...
انگار که باید
سجده ام را خالصانه تر کنم
شاید...
این بار
تو مرا پیدا کردی
اگر این شاید ها و بایدها
بگذارند
مسیر نورت راپیدا خواهم کرد
ای خدای مهربانم.
تسنیم

 

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, :: 10:51 :: توسط : تسنیم

 

تو...

عمق خیال زار را

می فهمی

طغیان بیقراریم را

می فهمی

رودی که مرا به دست دریا بدهد

تو

سوز دل آب وخاک را می فهمی...

تسنیم.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 9:3 :: توسط : تسنیم

 


1. پرستو : یکی از پرندگانی است که شیطان از او فرار می کند . بدلیل اینکه پرستو قرآن می خواند . امام صادق (ع) می فرماید : این پرنده حافظ قرآن است و سوره حمد را می خواند و کلمه « ولا الضالین » او مثل گفتن انسان است .

2. کبوتر : همه کبوترها شیطان را دور می کنند . امام صادق (ع) و امامان معصومه علیهم السلام این پرنده را در خانه نگاه می داشتند و می فرمودند : بال کبوتر برای شیطان به منزله بادبزن است همان طور که بادبزن مگس ها را پراکنده می کند و می راند ، صدای بال کبوتر ، شیطان را فراری می دهد .

3. خروس : خروس ها خصوصاً خروس سفید باعث ناراحتی شیطان است . به این دلیل که تسبیح و ذکر خدا می گوید و ذکر او « سبوح قدوس رب الملائکه و الروح » و « اذکر الله یا غافلین » می باشد . این پرنده وقت شناس و مانند مؤذن وقت نماز را اعلام می کند .

 

منبع : شیطان دشمن پنهان ، نوشته طاهره خاکریزی

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 22:38 :: توسط : تسنیم

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تعجيل در فرجش صلوات و آدرس parastoyemohajeer.LoxBlog.Com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






Alternative content